شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل
میزند نیش سکـوتت بهدل من پـسرم لب گـشا کُشتمرا خـنـدۀ دشمن پـسرم چشم خود واکن و یک بار دگرحرف بزن از لب تـشـنـه و سـنگـیـنی آهـن پسـرم
داغ مرگ پـسرش را به دلش بگذاریدآن که بگـذاشته داغت به دل من پـسرم
پـارههای تنت افـتاده به هـرسو، گوئی برگ گل ریخـته در دامن گلشن پـسرم
کَس ندیده است که از تیغ هزاران جلاد اینهمه زخمرسد بر سریک تنپسرم
تو ذـبیح منی و من تن صد چاک تو را هـدیـه دادم به ره خـالـق ذوالـمن پسرم نتوان گفت کهازداغ تو بر من چه گذشت هیـچ کس را نـبـود تاب شـنـیـدن پسرم
بود حرف دل من بر لب میثم زآن رو سیل خونریخته ازدیده به دامن پسرم